چرا گاهی در روابط احساس میکنیم که دیگر هیچ چیز در زندگی مشترک لذتبخش نیست؟
آیا تا به حال در رابطهای بودهاید که روزگاری پر از شور و شوق و هیجان بوده، اما حالا احساس میکنید که هیچ چیز مثل سابق نیست؟ انگار تمام لذتها رنگ باختهاند و زندگی مشترک به یکنواختی کسلکننده تبدیل شده است؟ این احساس ناخوشایند، تجربهای رایج است که بسیاری از زوجها در طول زندگی خود با آن مواجه میشوند. اما چرا این اتفاق میافتد؟
دلایل متعددی میتوانند باعث شوند که یک رابطه، طراوت و شادابی خود را از دست بدهد. در ادامه به ۱۷ نکته مهم اشاره میکنیم که میتوانند در ایجاد این حس ناخوشایند نقش داشته باشند:


عدم قدردانی:
وقتی زوجها از تلاشها و خوبیهای یکدیگر قدردانی نمیکنند، احساس بیارزش بودن و نادیده گرفته شدن به وجود میآید.

دخالت اطرافیان:
دخالت خانواده و دوستان در مسائل شخصی زوجها میتواند باعث ایجاد تنش و اختلاف شود.حسادت:
حسادت بیش از حد و بیمورد میتواند به اعتماد بین زوجها آسیب برساند و رابطه را مسموم کند.نبود تفریح و سرگرمی مشترک:
تفریح و سرگرمیهای مشترک، فرصتی برای ایجاد خاطرات خوش و تقویت پیوند عاطفی بین زوجها فراهم میکنند.عدم پذیرش تفاوتها:
هر فردی ویژگیها و عقاید خاص خود را دارد. عدم پذیرش این تفاوتها و تلاش برای تغییر طرف مقابل میتواند منجر به درگیری و نارضایتی شود.کمبود وقت با کیفیت:
گذراندن وقت با کیفیت با یکدیگر، به معنای حضور کامل و توجه به نیازهای طرف مقابل است. صرف وقت کنار هم، اما بدون توجه و ارتباط عمیق، کافی نیست.نادیده گرفتن نیازهای فردی:
هر فردی نیازهای فردی خود را دارد که باید برآورده شوند. نادیده گرفتن این نیازها میتواند منجر به احساس نارضایتی و سرخوردگی شود.مشکلات حلنشدهی گذشته:
مشکلات حلنشدهی گذشته میتوانند به مرور زمان انباشته شوند و به یک مانع بزرگ در مسیر رابطه تبدیل شوند.انتظارات غیرواقعی:
داشتن انتظارات غیرواقعی از رابطه و طرف مقابل میتواند منجر به ناامیدی و نارضایتی شود.عدم مسئولیتپذیری:
عدم مسئولیتپذیری در قبال اشتباهات و رفتارهای نادرست میتواند به اعتماد بین زوجها آسیب برساند.تغییر در جذابیت ظاهری:
اگرچه جذابیت ظاهری تنها عامل مهم در یک رابطه نیست، اما بیتوجهی به ظاهر و بهداشت شخصی میتواند تاثیر منفی بر جذابیت و صمیمیت داشته باشد.اینها تنها بخشی از دلایلی هستند که میتوانند باعث شوند در یک رابطه احساس کنیم که دیگر هیچ چیز لذتبخش نیست. باید به این نشانهها توجه کنیم و برای رفع آنها تلاش کنیم.
اگر احساس میکنید که نمیتوانید به تنهایی این مشکلات را حل کنید، کمک گرفتن از یک مشاور متخصص میتواند بسیار مفید باشد.
چرا دیگر هیچ چیز در زندگی مشترک لذتبخش نیست؟
فرسودگی عاطفی: آتشی که خاموش میشود
یکی از دلایل اصلی این حس ناخوشایند، فرسودگی عاطفی است. وقتی به مدت طولانی انرژی عاطفی خود را صرف رابطه میکنیم و بازخوردی دریافت نمیکنیم، کمکم احساس خستگی و بیانگیزگی میکنیم. انگار آتشی در درونمان بوده که حالا خاکستر شده. این فرسودگی میتواند ناشی از مشغلههای روزمره، استرسهای کاری، یا عدم توجه کافی به نیازهای عاطفی یکدیگر باشد. باید علائم آن را بشناسیم و قبل از اینکه خیلی دیر شود، برای احیای رابطه تلاش کنیم. به خاطر داشته باشید، رابطه مانند گیاهی است که نیاز به آبیاری و مراقبت دارد. اگر به آن بیتوجهی کنیم، پژمرده میشود. درک متقابل و همدلی، کلید رهایی از فرسودگی عاطفی است.
برای فرسودگی عاطفی، باید راهی برای احیای عشق پیدا کرد.
کمبود ارتباط موثر: سکوتی که زهرآگین است
ارتباط موثر، ستون فقرات هر رابطه سالمی است.وقتی ارتباط بین زوجین کم میشود یا به سمت بحث و جدل پیش میرود، احساس لذت از زندگی مشترک کمرنگ میشود.عدم توانایی در بیان احساسات، نیازها و خواستهها میتواند منجر به سوءتفاهم و دلخوریهای انباشته شود.این دلخوریها مانند سدی جلوی جریان عشق و صمیمیت را میگیرند.سکوت، گاهی از هزاران حرف زهرآگینتر است.سکوت در یک رابطه میتواند نشانهی بیتفاوتی، ناامیدی یا حتی نفرت باشد.سعی کنید با همسر خود با صداقت و با احترام صحبت کنید.
به حرفهای او با دقت گوش دهید و سعی کنید او را درک کنید.
یاد بگیرید که چگونه به طور سازنده با هم بحث کنید، بدون اینکه به یکدیگر توهین کنید یا شخصیت یکدیگر را زیر سوال ببرید.گاهی لازم است از یک متخصص کمک بگیرید تا مهارتهای ارتباطی خود را تقویت کنید.
روزمرگی و یکنواختی: تکراری که خستهکننده است
زندگی مشترک پس از مدتی ممکن است به سمت روزمرگی و یکنواختی پیش رود. کارهای تکراری، برنامههای روتین و نبود هیجان و تازگی میتواند احساس لذت را از بین ببرد. تصور کنید هر روز یک غذای تکراری بخورید، حتی اگر غذای مورد علاقهتان باشد. پس از مدتی از آن خسته میشوید. برای مقابله با روزمرگی، سعی کنید به زندگی خود تنوع ببخشید. برنامههای جدیدی را امتحان کنید، به سفرهای کوتاه بروید، یا فعالیتهای سرگرمکنندهای را با هم انجام دهید. غافلگیریهای کوچک و نشان دادن محبت میتواند تا حد زیادی از یکنواختی رابطه بکاهد. همیشه فضایی برای سرگرمی، خنده و هیجان در زندگی خود ایجاد کنید.
توقعات غیرواقعبینانه: انتظاراتی که برآورده نمیشوند
داشتن توقعات غیرواقعبینانه از همسر و رابطه میتواند منجر به ناامیدی و نارضایتی شود. هیچکس کامل نیست و هیچ رابطهای بدون مشکل نیست. انتظار اینکه همسرتان همیشه مطابق میل شما رفتار کند یا تمام نیازهای شما را برآورده کند، غیرمنطقی است. توقعات خود را با واقعیت تطبیق دهید و بپذیرید که همسرتان هم انسان است و ممکن است اشتباه کند. به جای تمرکز بر نقاط ضعف همسرتان، بر نقاط قوت او تمرکز کنید و او را به خاطر آنها قدردانی کنید.
حل نشدن مسائل گذشته: زخمهایی که التیام نیافتهاند
مسائلی که در گذشته بین زوجین رخ داده و به درستی حل نشدهاند، میتوانند مانند زخمهای التیام نیافته، در زندگی مشترک باقی بمانند و باعث ایجاد تنش و نارضایتی شوند. این مسائل میتواند شامل خیانت، دروغ، بیاحترامی یا هرگونه رفتار آسیبزایی باشد که باعث ایجاد درد و رنج در یکی از طرفین شده است. برای التیام این زخمها، لازم است که هر دو طرف با صداقت و با همدلی با هم صحبت کنند و سعی کنند یکدیگر را درک کنند. گاهی لازم است از یک متخصص کمک بگیرید تا بتوانید به طور سازنده با مسائل گذشته روبرو شوید و آنها را حل کنید.
بیتوجهی به نیازهای عاطفی: فقدان صمیمیت
هر فردی نیازهای عاطفی خاص خود را دارد. بیتوجهی به این نیازها میتواند منجر به احساس تنهایی، نارضایتی و بیعلاقگی در رابطه شود. نیازهای عاطفی میتواند شامل نیاز به توجه، قدردانی، تأیید، امنیت، عشق، صمیمیت و ارتباط باشد. سعی کنید نیازهای عاطفی همسر خود را بشناسید و برای برآورده کردن آنها تلاش کنید. نشان دادن محبت، قدردانی و توجه میتواند تاثیر زیادی در بهبود رابطه داشته باشد.
فشار اقتصادی: استرسی که زندگی را تحت تاثیر قرار میدهد
مشکلات مالی و فشار اقتصادی میتواند یکی از عوامل اصلی ایجاد تنش و نارضایتی در زندگی مشترک باشد. استرس ناشی از مشکلات مالی میتواند بر روابط عاطفی زوجین تاثیر منفی بگذارد. برای مقابله با فشار اقتصادی، لازم است که با همسر خود با صداقت در مورد مسائل مالی صحبت کنید و برای حل مشکلات با هم همکاری کنید. مدیریت صحیح بودجه، صرفهجویی و یافتن راههایی برای افزایش درآمد میتواند تا حد زیادی از این فشار بکاهد.
تغییر اولویتها: مسیری که از هم جدا میشود
با گذشت زمان، اولویتهای افراد ممکن است تغییر کند. اگر این تغییر اولویتها با یکدیگر همخوانی نداشته باشد، میتواند منجر به احساس دوری و جدایی در رابطه شود. مثلا یکی از زوجین ممکن است بیشتر به کار و پیشرفت شغلی خود اهمیت دهد، در حالی که دیگری بیشتر به خانواده و تربیت فرزندان اهمیت میدهد. برای جلوگیری از این مشکل، لازم است که با همسر خود در مورد اولویتهای خود صحبت کنید و سعی کنید راهی برای ایجاد تعادل بین آنها پیدا کنید.
دخالت دیگران: ورود افراد خارجی به حریم خصوصی
دخالت خانواده، دوستان یا افراد دیگر در زندگی مشترک میتواند باعث ایجاد تنش و نارضایتی شود. هرگونه دخالت در تصمیمگیریها، اختلافات یا مسائل خصوصی زوجین میتواند آسیبزا باشد. برای جلوگیری از این مشکل، لازم است که حریم خصوصی زندگی خود را حفظ کنید و به دیگران اجازه ندهید در مسائل شما دخالت کنند. به همسر خود نشان دهید که در برابر دخالت دیگران از او حمایت میکنید.
عدم تعادل در تقسیم وظایف: بار سنگینی که بر دوش یک نفر است
عدم تعادل در تقسیم وظایف منزل و نگهداری از فرزندان میتواند باعث ایجاد نارضایتی و خستگی در یکی از زوجین شود. وقتی یکی از طرفین احساس کند که بار سنگینی بر دوش دارد و دیگری هیچ کمکی نمیکند، ممکن است احساس خشم و رنجش کند. برای جلوگیری از این مشکل، لازم است که وظایف را به طور عادلانه بین خود تقسیم کنید. به نیازها و تواناییهای یکدیگر توجه کنید و سعی کنید یک تقسیم کار منصفانه داشته باشید.
مقایسه با دیگران: سنجشهای نادرست
مقایسه زندگی خود با زندگی دیگران، به ویژه در شبکههای اجتماعی، میتواند منجر به احساس نارضایتی و ناکافی بودن شود. دیدن زندگیهای به ظاهر بینقص دیگران میتواند باعث شود که فکر کنید زندگی شما کمبودهایی دارد. به جای تمرکز بر نداشتهها، به داشتههای خود توجه کنید و برای بهبود زندگی خود تلاش کنید.
عدم وجود سرگرمیهای مشترک: تفریحات جداگانه
اگر زوجین هیچ سرگرمی مشترکی نداشته باشند و وقت خود را به طور جداگانه بگذرانند، ممکن است احساس دوری و بیعلاقگی به یکدیگر کنند. سرگرمیهای مشترک میتواند فرصتی برای با هم بودن، خندیدن و ایجاد خاطرات خوش فراهم کند. سعی کنید سرگرمیهایی را پیدا کنید که هر دو از آنها لذت میبرید و وقت خود را با هم سپری کنید. این سرگرمیها میتواند شامل ورزش، فیلم دیدن، سفر رفتن، بازی کردن یا هر فعالیت دیگری باشد که از آن لذت میبرید.
تغییرات ظاهری و فیزیکی: جذابیت کمرنگ شده
با گذشت زمان، ممکن است جذابیت ظاهری و فیزیکی زوجین نسبت به یکدیگر کاهش یابد. این تغییرات میتواند ناشی از افزایش سن، بارداری، تغییر وزن یا عوامل دیگر باشد. اگر این تغییرات باعث ایجاد احساس نارضایتی در یکی از طرفین شود، میتواند بر رابطه تاثیر منفی بگذارد. برای جلوگیری از این مشکل، سعی کنید به سلامت و ظاهر خود اهمیت دهید. ورزش کنید، غذای سالم بخورید و به بهداشت شخصی خود توجه کنید. در ضمن، به همسر خود نشان دهید که او را دوست دارید و برایتان جذاب است.
مشکلات جنسی: صمیمیت از دست رفته
مشکلات جنسی میتواند یکی از عوامل اصلی ایجاد نارضایتی و جدایی عاطفی در زندگی مشترک باشد. کاهش میل جنسی، ناتوانی جنسی یا هرگونه مشکل دیگری در این زمینه میتواند باعث ایجاد احساس ناامیدی و تنهایی در یکی از طرفین شود.
عدم وجود هدف مشترک: بیمقصد بودن
وقتی زوجین هدف مشترکی در زندگی نداشته باشند، ممکن است احساس کنند که در مسیرهای جداگانهای حرکت میکنند. نداشتن هدف مشترک میتواند باعث ایجاد احساس بیهویتی و سردرگمی در رابطه شود. سعی کنید اهدافی را پیدا کنید که هر دو به آنها علاقه دارید و برای رسیدن به آنها با هم تلاش کنید. این اهداف میتواند شامل خرید خانه، سفر به کشورهای مختلف، کمک به دیگران یا هر هدف دیگری باشد که برای شما اهمیت دارد.
فراموش کردن قدردانی: سپاسی که بیان نمیشود
گاهی اوقات در زندگی روزمره، فراموش میکنیم که از همسر خود به خاطر کارهایی که برایمان انجام میدهد، قدردانی کنیم. این بیتوجهی میتواند باعث ایجاد احساس نارضایتی و بیارزشی در همسر شود. سعی کنید هر روز به همسر خود نشان دهید که قدردان او هستید. از او به خاطر کارهای کوچک و بزرگ تشکر کنید و به او بگویید که چقدر برایتان اهمیت دارد.







وای خدای من! این پست رو که خوندم انگار داستان زندگی خودم بود. من و همسرم سه ساله ازدواج کردیم و مدتی بود حس میکردم انگار داریم مثل دو همخونه زندگی میکنیم، نه دو عاشق. همه چیز یهویی بی روح شده بود و نمیدونستم مشکل کجاست.
یادمه یه روز نشسته بودیم سر میز شام و هر دو تو موبایلمون بودیم. اصلا حرفی نبود. اون لحظه فهمیدم داریم غرق روزمرگی میشیم. بعدش تصمیم گرفتم یه تغییر کوچیک بدم و هر شب قبل خواب حداقل ده دقیقه درمورد روزی که گذروندیم باهم حرف بزنیم. همین کار ساده کلی حال رابطه رو بهتر کرد.
یه چیز دیگه که فهمیدم این بود که ما اصلا تفریح مشترک نداشتیم. همیشه فکر میکردم تفریح یعنی سینما رفتن یا رستوران. ولی فهمیدم حتی یه پیاده روی ساده تو پارک محله هم میتونه حال و هوامون رو عوض کنه. الان هر هفته یه برنامه جدید میریزیم.
میشه بگی تو چطور از این روزمرگی فرار کردی؟ من واقعا دنبال ایده های تازه هستم. مثلا شنیدم بعضی زوج ها لیست آرزوها میسازن و با هم انجام میدن. تو اینجوری کاری کردی؟
یه مشکل دیگه که داشتم این بود که مدام همسرم رو با دیگران مقایسه میکردم. مخصوصا تو اینستاگرام میدیدم فلان زن و شوهر چقدر خوشحالن و دلم میسوخت. ولی بعد فهمیدم اونجا فقط لحظه های قشنگشون رو نشون میدن. تو هم این حس رو تجربه کردی؟
من الان سعی میکنم هر روز یه کار کوچیک برای همسرم بکنم. مثلا یه یادداشت کوچیک میذارم تو کیفش یا یه غذای مورد علاقش رو درست میکنم. تو هم این کارها رو میکنی؟ اگه آره، چه کارهای دیگه ای پیشنهاد میدی؟
چیزی که خیلی بهم کمک کرد این بود که فهمیدم نباید انتظار داشته باشم همسرم ذهن منو بخونه. اگه نیاز به محبت دارم یا ناراحتم، باید صادقانه بگم. تو هم اینطوری هستی یا روش دیگه ای داری؟
خداییش این پست خیلی چیزها رو برام روشن کرد. ممنون که این نکات رو گفتی. دوست دارم بدونم تو چه راهکارهای دیگه ای رو امتحان کردی که جواب داده؟ میتونی بیشتر از تجربه هات برام تعریف کنی؟
وقتی رابطه کمی سرد می شود بعضی ها فکر می کنند باید همه چیز را یک شبه درست کنند. اما گاهی همین عجله کردن همه چیز را خراب تر می کند. یادم می آید یک دوران طولانی بود که احساس می کردم همسرم دیگر مثل قبل به من توجه نمی کند. یک روز تصمیم گرفتم یکباره همه مشکلات را بشمارم و توقع داشتم همان موقع حل شوند. نتیجه اش فقط دعوای بزرگتری بود. حالا می دانم بهتر است آرام آرام و با صبر پیش رفت.
بعضی ها هم می خواهند همه تقصیرها را به گردن طرف مقابل بیندازند در حالی که خودشان هم بخشی از مشکل هستند. همیشه در ذهنم دنبال این بودم که ببینم همسرم چه کارهایی را درست انجام نمی دهد. تا اینکه یک روز به رفتارهای خودم نگاه کردم و فهمیدم من هم بعضی چیزها را نادیده می گرفتم.
یک اشتباه دیگر این است که فکر کنی فقط تو هستی که در رابطه تلاش می کنی. من هم زمانی همسرم را متهم می کردم که فقط من دارم زحمت می کشم. اما وقتی یادداشت کردم ببینم واقعا هر دو طرف چه کارهایی انجام می دهیم، فهمیدم چقدر اشتباه فکر می کردم.
فراموش نکن رسیدگی به رابطه مثل آب دادن به گلدان است. بعضی وقت ها فکر می کنیم چون یک بار به گلدان آب داده ایم دیگر برای همیشه سیراب خواهد ماند. یادم می آید چند ماهی بود که اصلا برایم مهم نبودم با همسرم وقت بگذرانیم. بعد از مدتی فهمیدم همین اتفاقات کوچک روزمره که اهمیت نمی دادیم چقدر کم شده. حالا سعی می کنم حداقل روزی ده دقیقه بدون گوشی و بدون حواس پرتی با هم صحبت کنیم.